
– خبر ها رسانه ها – به گزارش راهنمای سفر من به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، «بعضی وقتها آرامش پیش از طوفان هست و برخی وقتها خود طوفان. همه کلمات او آکنده از عصبانیت و سرکشی هست. اصلاً متوجه نمیشوم به چه سبب حرفهای من را فهم نمیکند. او کاملاً غیر […]
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، «بعضی وقتها آرامش پیش از طوفان هست و برخی وقتها خود طوفان. همه کلمات او آکنده از عصبانیت و سرکشی هست. اصلاً متوجه نمیشوم به چه سبب حرفهای من را فهم نمیکند. او کاملاً غیر قابل کنترل هست. » » این جملات را میتوان از والدینی شنید که فرزند آنها در دوران نوجوانی هست. آنها دوران نوجوانی را مملو از بحران میدانند. میگویند روزانه برای آنها مملو از سکوت و فریادهای ناگهانی هست. نوجوانشان گاهی به غار تنهایی خود پناه میبرد و گاهی خانه از دست صدای بلند او آرامش ندارد. نوجوان هست و عالمی مملو از تحولات. دنیای جدید او این شکلی هست. همه فکر میکنند او غیرطبیعی شده هست و نوجوان فکر میکند همه برای دنیای جدید او خارجیاند.
کودکان بزرگ در مقابل هزار راه نرفته
نوجوان را میتوان کودک بزرگ نامید. او دوران گذار را طی میکند. از سویی کودکی و دنیایی رنگارنگ در پشت سر او قرار دارد که در آن هیچ وظیفه ای نداشت و با خیال راحت بازی میکرد و از سویی هم مسیر جوانی و بزرگی و عاقل شدن در پیشروی او هست. نه راه پس دارد و نه راه پیش، پس باید کاری انجام دهد. باید هزار راه نرفته را طی کند و به گفته سرشناس «بسیار سفر باید تا پخته گردد خامی». او در مسیری قرار دارد که باید هویت کلیدی خود را پیدا نماید. بدن او در حال تغییر هست. احساس های او پر رنگ و پر رنگتر میشوند. هورمونهای او در حال تغییر شکل می باشند. پس اصلاً جای تعجب ندارد که آسمان خلق او گاهی ابری و گاهی آفتابی هست. او به دلیل همین تغییر هورمون امکان دارد به خود خلقی افسرده بگیرد یا گوشهگیر گردد و منحصرا به خواب تمایل داشته باشد. قطعاً روزی بوده هست که خود شما هم غار تنهایی را به جمع پرازدحام ترجیح دادهاید. لطفاً به وی نگویید که افسرده یا خانواده گریز شده هست. هیچ نوجوانی دوست ندارد از اصل، رگ و ریشه خودگریزان باشد، لکن منحصرا میخواهد اندکی تنهایی را تجربه نماید و قضاوتها و نقدهای نابجا موجب میشود تا او از خانه بگریزد و جمعی را انتخاب نماید که به وی حس آرامش کاذب میدهد.
دوران نوجوانی اصلاً دوران بحرانها نیست، لکن منحصرا اندکی تحولات بزرگ در آن اتفاق میافتد و این والدین می باشند که با نگرانیهای غیرعقلانی اهتمام دارند تا این دوران را بحرانی نمایش دهند. این دوران منحصرا به شنیده شدن احتیاج دارد. منحصرا احتیاج دارد که وی را بشنوید. اهتمام کنید فرق بین شنیدن و گوش دادن به نوجوان را متوجه شوید. قرار نیست تمامی کارها و درخواستهای وی را قبول کنید. شما بلد راه هستید و خوب تر صلاح وی را میدانید، اما نمیشود با دعوا و قضاوت این صلاح را به وی نمایش داد. همین که او ببیند شما گوش شنوا دارید پس قانع میشود که اندکی با شما راه بیاید. او اگر احترام ببیند قطعاً احترام میگذارد. شما باتجربهتر هستید، پس اندکی حوصله هم به این تجربه اضافه کنید. همین حوصله شما می باشد که زبان تند و تیز وی را نرم میکند و یاد میگیرد که برای طی کردن راه باید کفش مذاکره را بپوشد.
نوجوانانی در رویای قهرمانی
بیشتر نوجوانان رویای قهرمان شدن دارند و طبق معمول به بیراهه میروند. والدین باید به نوجوان خود یاد بدهند که قهرمان حقیقی از درون خود او رشد میکند. او همه سلاحهای لازم را دارد، پس باید برای آینده بجنگد و کوشش کند. او باید مقابله با سختیها، راهها، بیراههها و بالا و پایین زندگی را یاد بگیرد و بلد راه خود بشود و بداند که چه طور عیار زندگی خود را بالا ببرد. قهرمان یعنی خود او و این واژه وقتی معنیدار میشود که هویت خود را بشناسد. برای اینکه هویت کلیدی خود را پیدا نماید باید گامهایی را همراه با خانواده بردارد. نخستین گام مشورت کردن هست. اگر با نوجوان مشورت کنید پس فهم خواهد کرد که باید مسئولیتپذیر باشد و سهمی در زندگی خانوادگی برعهده بگیرد. این حس اثر قسمتی به زندگی، وی را نیرومند میکند. مشورت موجب افزایش عزت نفس نوجوان میشود و عزت نفس یعنی من میتوانم قهرمان باشم. دومین گام هم نگرش مثبت هست که بسیار به هویت فردی مفهوم میبخشد. نگرش مثبت یعنی نیمه پر و تهی لیوان را همزمان دیدن. نگرش مثبت یعنی اینکه نیمه تهی چه کمبودهایی دارد و چه طور باید به نیمه پر رسید، اما خوشبینی منحصرا نیمه پر را دیدن و بیخبری از نیمه تهی هست. نوجوان باید بداند که برای قهرمان شدن منحصرا خوشبینی کافی نیست لکن باید نگرش مثبت داشت. گام سوم و مهمترین گام هم قدرت حل مساله هست. برداشتن این سه گام یعنی پرورش خود قهرمانی. او اگر قهرمان باشد، هیچگاه پرخاشگر نمیشود و حال و هوای طوفانی نخواهد داشت، چراکه میداند چه طور بحران را پشت سر بگذارد.
به آب و هوای متغیر او عادت نماییم
تحولات خلقی نوجوان تا حد بسیاری یک امر طبیعی در این دوران هست و نباید با قضاوتهای نابجا عرصه را برای نوجوان تنگ کرد. اگر دوست دارد داد بزند پس وی را به جایی ببرید که خود را تخلیه کند. به طور مثال با او به کوه بروید و از او بخواهید هر چقدر میل دارد داد بکشد. اگر دوست دارد ساکت باشد پس وی را به شنیدن یک موسیقی ملایم و نوشیدن چای عصرگاهی بدون حتی واژهای سخن دعوت کنید. اهتمام کنید اندکی با حال و هوای آفتابی و گاهی بارانی او راه بیایید. برای هر مسئلهای جنگ نکنید. یادتان باشد که خانه میدان جنگ نیست لکن نوجوان باید از سختیهای زندگی به سکوت و آرامش خانه پناه بیاورد. اگر خانه دلیلی برای فرار از دشواری باشد پس هیچگاه خانه گریز نخواهد بود.
قرار خوب تر از فرار هست
همیشه به یاد دارا باشید که تعقیب و نگهدارى با طبیعت چموش نوجوان هماهنگی ندارد. این جمله به معنای رها نمودن و عدم نگهدارى از نوجوان نیست لکن باید هوای قدمهای نوجوان را داشت، اما راه و رسم دارد. او در شرایطی قرار دارد که فکر میکند بزرگ شده و نیازی نیست برای کارهایش پاسخ پس بدهد. پس اهتمام کنید به جای والدین محاکمهگر اندکی هم رفیق او باشید. زبان وی را یاد بگیرید و به وی شیوه مذاکره کردن را یاد بدهید. اگر نوجوان با شما رفیق گردد پس دیگر از شما فرار نمیکند. او از ابراز کردن خواستههای خود در مقابل شما دیگر نمیترسد، چون میداند یک رفیق هیچگاه قضاوت نمیکند لکن به زبان خود کم و کاستیهای وی را بیان میکند. پس اگر میخواهید او خانه گریز و فراری نباشد باید قرار را به وی یاد بدهید.
نوجوان اهتمام میکند تا تصویرسازی و فرضیهسازی کند. شاید خیلی وقتها فرضیه او مطابق میل شما نباشد، اما هرگز حق ابراز خویشتن را از او نگیرید. بگذارید پیش شما خود را ابراز نماید و نه در جمعی نامناسب یا در میان دوستانی که بالغ نیستند. قرار خوب تر از فرار هست.
به گفته سرشناس «زبان استخوانی ندارد، اما میتواند آن قدر نیرومند باشد که تمامی استخوانهای یک نفر را بشکند» پس در استفاده از واژهها در مقابل یک نوجوان بسیار دقت کنید و با حرفهای سنگین به شیشه احساس های او سنگ نزنید.
اگر احترام میخواهید پس مراعات وی را کنید، چون دوران نوجوانی یعنی پرخاشگری خارج از کنترل. شما این راه را طی کردهاید پس اذن دهید که او نیز طی کند و منحصرا کفش مناسب را به وی نمایش دهید. مواظب او باشید، اما نه به عنوان یک بازپرس لکن مثل یک دوست.
مرجع: روزنامه جوان